لغت نامه دهخدا
چونکه عاجز شد ز صد گونه مکید
چون زنان او چادری بر سر کشید.مولوی ( مثنوی چ نیکلسن ج 6 ص 3824 ).نیست باطل هرچه یزدان آفرید
از غضب وز حلم و از نصح و مکید.مولوی.و رجوع به مکیدة شود.
مکید. [ م ُ ] ( ع ص ) کیدکننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
چونکه یوسف سوی او می ننگرید
خانه را پر نقش خود کرد آن مکید.مولوی.