ملاده

لغت نامه دهخدا

( ملادة ) ملادة. [ م ُ لادْ دَ ] ( ع مص ) دفع کردن از کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). دور کردن و راندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به سختی با کسی دشمنی کردن و مخاصمه نمودن. لِداد. ( از ناظم الاطباء ). مخاصمت کردن. ( از اقرب الموارد ).
ملاده. [ م ُل ْ لا دِه ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه است که در بخش دودانگه شهرستان ساری واقع است و 175 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دفع کردن از کسی . دور کردن و راندن .

دانشنامه عمومی

ملاده یکی از روستاهای طبری زبان شهرستان مهدیشهر در استان سمنان است. این روستا در ۷۰ کیلومتری شمال شهر مهدیشهر و در دهستان پشتکوه واقع است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت ملاده ۵۹ نفر ( ۲۴ خانوار ) بوده است.
مهمترین اثر تاریخی روستای ملاده شکارگاه ملاده و عمارت ابراهیم خان است که در فهرست آثار تاریخی کشور به ثبت رسیده است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم