معذوری

لغت نامه دهخدا

معذوری. [ م َ ] ( حامص ) معذور بودن. معذوریت :
گر مثالم دهد به معذوری
تا به خانه شوم به دستوری.نظامی.

فرهنگ فارسی

معذور بودن معذوریت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد