مشاطگی

لغت نامه دهخدا

مشاطگی. [ م َش ْ شا طَ /طِ ] ( حامص ) صنعت و شغل مشاطه. || آرایش عروس. ( ناظم الاطباء ). آراستن. شانه زدن :
چهره خورشید و آنگه زحمت مشاطگی
مرکب جمشید و آنگه حاجت برگستوان.خاقانی.تا من به مشاطگی این عروس قیام نمایم. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 14 ). و رجوع به مشاطة شود.

فرهنگ فارسی

آرایش عروس آراستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب