مسنه

لغت نامه دهخدا

مسنه. [ م ُ س َن ْ ن َه ْ ] ( ع ص ) کره بسته. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): خبز مسنه ؛ نان کره بسته. ( ناظم الاطباء ). کفک زده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث مسن زن پیر
کره بسته

دانشنامه آزاد فارسی

مِسِنِه (Messene)
مرکز منطقۀ مِسِنیادر یونان، در جنوب غربی پلوپونز، که اِپامینونداس، سردار اهل تب، آن را در ۳۶۹پ م برای مهار قدرت اِسپارت بنا نهاد. مِسِنه در پای دژ باستانی، کوه ایتوم، قرار داشت؛ که در قلۀ آن ارگی ساخته بودند. خرابه های باروی شهر، تئاتر، ورزشگاه، مجلس و مدخل آگورا را در آن کشف کرده اند. در این محل، اکنون دهکدۀ مائوروماتیقرار دارد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال لنورماند فال لنورماند