مربد

لغت نامه دهخدا

مربد. [ م ِ ب َ ] ( ع اِ ) جای بازداشت شتران و غیر آن. ( منتهی الارب ). جای شتر. ( دستور الاخوان ). جای نشانیدن شتر. ( غیاث اللغات ). محبس شتران. یا چوب یا تنه درختی که در پیش گذارند جلوگیری خروج اشتران را. ج ، مرابد. ( از متن اللغة ). || جائی که خرما درآن خشک کنند. ( غیاث اللغات ). جای خشک کردن خرما و خرمن. ( منتهی الارب ). مربد برای خشکاندن خرما نظیر بیدراست برای گندم. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
مربد. [ م ُ رَب ْ ب َ ] ( ع ص ) خاکسترگون. ( منتهی الارب ). ملمع به سیاهی و سفیدی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دریای مواج کف انداز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال امروز فال امروز فال جذب فال جذب فال انگلیسی فال انگلیسی