مذحج

لغت نامه دهخدا

مذحج. [ م َ ح ِ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است از یمن. ( الانساب سمعانی ). مالک وطی ، بدان جهت که مادر آنان پس از مرگ شوی همت بر پروردن دو فرزند خود گماشت و بزنی کسی در نیامد. ( لسان العرب ). مذجح و اسم او مالک است. ابن أدربن زید از قبیله کهلان ، جد جاهلی یمانی کهنی است از قحطانیه. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 80 ). رجوع به جمهرة الانساب ص 381 و 459 و مأخذ مذکور در الاعلام شود. || نام پشته ای است ، و مالک مذحجی و طیب مذحجی منسوبند بدان پشته ، از آن رو که مادر آنان را نزدیک آن پشته زاده است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 81 شود.

فرهنگ فارسی

قبیله ای از یمن

دانشنامه آزاد فارسی

مُذحَج
قبیلۀ عرب قحطانی، از نسل کهلان بن سبا و فرزندان مالک بن ادد موسوم به مذحج، مرکب از طوایف متعدد. این طوایف عبارت اند از بنی عنس که عمار یاسر از آنان بود؛ بنوسعد العشیره، مشتمل بر بنوجعفی/حکیمان و بنی صعب بن عشیره که ابونواس شاعرِ مشهور از موالی بنوجعفی و هانی بن عروه هم پیمان معروف مسلم بن عقیل در کوفه، از بنی صعب بن عشیره بود؛ بنی خالد موسوم به نخع، مشتمل بر بنوعبدالمدان و بنوحماس بن ربیعه. بنوحارث، مرکب از آل ابی فراس و آل مهلهل از اعراب شهر حله و بنوصهبان. مالک اشتر از نخعیان بود. به نوشته کتاب فصول الفخریه، طایفۀ کردان جاوان از نسل ابراهیم بن مالک اشتر بودند. کمیل بن زیاد از یاران مشهور امام اول شیعیان از این طایفه بود. مذحج ها در جنگ های عراق و فتح آن در ۱۴ق، جنگ های امام اول با معاویه در ۳۷ق، نهضت مختار ثقفی در ۶۶ق و چند حادثۀ مهم دیگر در قرون اول و دوم هجری شرکت داشتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم