مذب

لغت نامه دهخدا

مذب. [ م ُ ذِب ب ] ( ع ص ) مذبوب. مکان کثیرالذباب. ( از المنجد ). جای مگس ناک. رجوع به مذبوب شود.
مذب. [ م َ ذَب ب ] ( ع ص ) زمین مگس ناک. ( آنندراج ). رجوع به مُذِب شود. || مِذَب . ( ناظم الاطباء ). رجوع به واژه های بعدی شود.
مذب. [ م ِ ذَب ب ] ( ع ص ) مرد بسیار دورکننده از حریم خود. ( منتهی الارب ). ذباب. که از حریم خود پاسداری و دفاع کند.( از متن اللغة ). دَفّاع از حریم خویش. ( از اقرب الموارد ). دفاع کننده از اهل و قبیله خویش. ( از المنجد ).مَذَب . ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مرد بسیار دور کننده از حریم خود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال عشق فال عشق فال راز فال راز فال شمع فال شمع