مدنس

لغت نامه دهخدا

مدنس. [ م َ ن َ ] ( ع اِ ) چرکی و جای چرکین. ( ناظم الاطباء ). واحد مدانس است به معنی معایب و گفته اند: مواضع دنس ، و گفته اند مدانس جمع بلا واحد است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مدانس شود.
مدنس. [ م ُ دَن ْ ن َ ] ( ع ص ) آلوده. ناپاک. ملوث. چرکین. ( ناظم الاطباء ). نعت مفعولی است از تدنیس. رجوع به تدنیس شود.
مدنس. [ م ُ دَن ْ ن ِ ] ( ع ص ) ریمناک گرداننده. ( آنندراج ). آلوده کننده. چرکین کننده. پلیدکننده. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تدنیس. رجوع به تدنیس شود.

فرهنگ فارسی

ریمناک گرداننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال قهوه فال قهوه فال زندگی فال زندگی فال عشق فال عشق