محرابگه

لغت نامه دهخدا

محرابگه. [ م ِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) محرابگاه. مسجد. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
در این محرابگه معبودشان کیست
وزین آمد شدن مقصودشان چیست.نظامی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم