محبب

لغت نامه دهخدا

محبب. [ م ُ ح َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) کسی که دوست میگرداند. ( ناظم الاطباء ). دوست و حبیب خود گرداننده کسی را. ( آنندراج ).
محبب. [ م ُ ح َب ْ ب َ] ( ع ص ) دوست داشته شده. گرامی. محبوب :
در هر زمان بدانش ممدوح
در هر دلی بجود محبب.مسعودسعد.
محبب. [ م ُ ح َب ْ ب َ ] ( ع ص )حب شده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) حب کرده. حب ساخته. دانه دانه. ( یادداشت مرحوم دهخدا از ابن البیطار ص 107 ).

فرهنگ فارسی

حب شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی