گمه

لغت نامه دهخدا

گمه. [ گ ُ م َ / م ِ ] ( اِ ) نام رستنیی باشد مانند رازیانه و آنرا گوسفند و شتر و دواب خورند و بعربی قزاح گویند. ( برهان ).
گمه. [ گ ُ م َ / م ِ ] ( اِ ) نوعی از ماهی باشد و معرب آن جُمه است و عربان به همین لفظ خوانند. ( برهان ).
گمه. [ گ ُم ْ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در32 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 10هزارگزی باخترراه شوسه شاه زند به ازنا واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 482 نفر است. آب آن از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
گمه. [ گ ُ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به شهابیه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی است از صدف .
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد

دانشنامه عمومی

گمه ( به ایتالیایی: Ghemme ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان نووارا واقع شده است.
گمه ۲۰٫۵۷ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۶۶۸ نفر جمعیت دارد و ۲۴۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم