گردگیری

لغت نامه دهخدا

گردگیری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) ستردن غبار از روی اسباب و آلات. گرفتن گردهای خانه و اثاث آن. عمل گرفتن گرد.

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ۱ - خاکروبی . ۲ - (عا. ) نزاع ، زد و خورد.

فرهنگ فارسی

پاک کردن گرد و غبار چیزی : پیشخدمت آنجا پیشبند چرک آبی رنگ خودش را بسته و مشغول گردگیری است . یا پارچ. ( کهن. ) گردگیری . پارچه ای مستعمل که برای گردگیری و تمیز کردن اثاثه بکار برند .

ویکی واژه

خاکروبی.
نزاع، زد و خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم