کژ نقش

لغت نامه دهخدا

کژنقش. [ ک َ ن َ ] ( ص مرکب )با نقش کژ. وارونه نقش. با نقش باژگونه :
راست بیرون دهم همه کژ خویش
گرچه کژنقش چون نگین باشم.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 790 ).

فرهنگ فارسی

با نقش کژ. وارونه نقش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت