کنسولیار

لغت نامه دهخدا

کنسولیار. [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) معاون کنسول. ویس قنسول. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کنسول به معنی اول شود.

فرهنگ عمید

نایب کنسول، ویس کنسول.

فرهنگ فارسی

نایب کنسول، وی کنسول
( اسم ) معاون کنسول ویس قنسول .

فرهنگستان زبان و ادب

{vice consul} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] مقام کنسولی معاون و زیردست کنسول یا سرکنسول

ویکی واژه

مقام کنسولی معاون و زیردست کنسول یا سرکنسول.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم