لغت نامه دهخدا
چو پژمرده شد چهره آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب.فردوسی.چو پژمرده شد روی رنگین تو
نگردد کسی گرد بالین تو.فردوسی.رز لاغر و پژمرده شد و گونه تبه کرد
غم را مگر اندر دل رز راه گذاریست.فرخی.تا گل رخسارها پژمرده شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 295 ).