وکم

لغت نامه دهخدا

وکم. [ وَ ] ( ع مص ) سپرده شدن زیر پای و خورده شدن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و فعل آن به طور مجهول استعمال شود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || به سختی راندن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || اندوه مند گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شکستن. || خوار کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ). || هم یکمون الکلام ؛ یعنی عجمها سلام علیکم را به کسر کاف تلفظ می کنند. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
وکم. [ وَ ک َ ] ( ع مص ) اندوهگین گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

اندوهگین گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه