هیف

لغت نامه دهخدا

هیف. [ هََ ] ( ع اِمص ) سختی تشنگی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) سخت تشنه شدن. || گریزپا شدن بنده. || لاغرشکم و باریک میان گردیدن. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) باد گرم که از جانب یمن وزد و آن نکبا است میان جنوب و دبور و نباتات و آب را خشک گرداند و حیوانات را تشنه کند. ( منتهی الارب ). باد گرم و آن باد که میان جنوب و دبور جهد. ( مهذب الاسماء ). رجوع به هَیَف شود.
هیف. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَهیَف. مردان لاغرشکم و میان باریک. ( اقرب الموارد ). رجوع به اهیف شود.
هیف. [ هََ ی َ ] ( ع مص ) لاغرشکم و باریک میان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گریختن عبد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

لاغر شکم و باریک میان گردیدن گریختن عبد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال میلادی فال میلادی فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت