هوس گوی

لغت نامه دهخدا

هوس گوی. [ هََ وَ ] ( نف مرکب )سوفسطایی. اهل سفسطه. ( یادداشت مؤلف ) :
شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین
که محرومند ازاین عشرت هوس گویان یونانی.سنائی.

فرهنگ فارسی

سوفسطایی اهل سفسطه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم