همراه کردن

لغت نامه دهخدا

همراه کردن. [ هََ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل همراه شدن. قرین ساختن. دو چیز را به هم پیوستن :
مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست
یا شهادت را چرا همراه کردستند لا؟ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- سفر کردن . ۲- شخصی یا چیزی را باتفاق کسی فرستادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم