نسوه

لغت نامه دهخدا

( نسوة ) نسوة. [ ن ِس ْ / ن ُس ْ وَ ] ( ع اِ ) زنان. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( از بحر الجواهر ). ج ِ مراءة است از غیر لفظش. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( بحر الجواهر ). نساء. نسوان. نسون. نسنین. ( اقرب الموارد ).
نسوة. [ ن َس ْ وَ ] ( ع اِ ) یک آشام از شیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جرعه ای از شیر. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) فراموش کردن. ( از منتهی الارب ). نسی. نسیان. نسایة. ( از المنجد ) ( اقرب الموارد ). || گذاشتن عمل. ( از منتهی الارب ). ترک عمل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یک آشام از شیر . جرعه ای از شیر . یا فراموش کردن . نسی . نسیان . نسایه . یا گذاشتن عمل . ترک عمل .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نِسْوَةٌ: زنان
معنی نَسُوهُ: آن را فراموش کردند
ریشه کلمه:
نسی (۴۵ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی فال چوب فال چوب