ندیدن

لغت نامه دهخدا

ندیدن. [ ن َ دی دَ ] ( مص منفی )نادیدن. مقابل دیدن. رجوع به دیدن شود :
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است.صائب.

فرهنگ فارسی

نادیدن مقابل دیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم