ناوردگه

لغت نامه دهخدا

ناوردگه. [ وَ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) ناوردگاه. جنگ گاه. میدانگاه. میدان جنگ. جای نبرد. رزمگه. آوردگه. آوردگاه :
به ناوردگه شد جهان پهلوان
ز قلب اندرون با سپاهی گران.فردوسی.بسی یک بدیگر درآویختند
بسی خون به ناوردگه ریختند.نظامی.در صف ناوردگه لشکرش
دست علم بود وزبان خنجرش.نظامی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا