ناوردخواه

لغت نامه دهخدا

ناوردخواه. [ وَ خوا / خا ] ( نف مرکب ) مشتاق جنگ و جدال. آرزومند پیکار. ( ناظم الاطباء ). ناوردجو. جنگی. مبارز. جنگجو. جنگاور. نبرده :
به شبگیر چون من به آوردگاه
روَم پیش آن ترک ناوردخواه.فردوسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم