مژده خواه

لغت نامه دهخدا

مژده خواه. [م ُ دَ / دِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) مخفف مژده خواهنده. || جاسوس. پیگرد. خبر برنده :
بشد پیش پیران یکی مژده خواه
که کس نیست ایدر ز ایران سپاه.فردوسی.ز بانگ طبل و بوق مژده خواهان
نخفتم هفت ماه اندر سپاهان.( ویس و رامین ).

فرهنگ عمید

۱. کسی که به دلیل آوردن مژده خواهان مژدگانی است.
۲. [مجاز] جاسوس.

فرهنگ فارسی

جاسوس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال انگلیسی فال انگلیسی فال تماس فال تماس