مچل

لغت نامه دهخدا

مچل. [ م َ چ َ ] ( ص ) آدمی که مورد تمسخر عده ای قرار می گیرد. کسی که او را دست می اندازند. آدمی که بر اثر شوخی دیگران اوقاتش تلخ شده و از کوره دررفته است : این یارو مچل خوبی است. یا دیشب فلانی را مچل کردیم. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || ( اِ ) خوراکی و تنقلی است که در هنگام کشیدن تریاک و شیره می خورند و در این صورت در برابر «مزه » است برای عرق خوران. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ معین

(مَ چَ ) (ص . ) (عا. ) کسی که مورد تمسخر عده ای قرار گرفته باشد.
( ~ . ) (اِ. ) خوراکی و تنقلی که به هنگام کشیدن تریاک و شیره خورند، مزه .

فرهنگ فارسی

( اسم ) خوراکی و تنقلی که بهنگام کشیدن تریاک و شیره خورند مزه .

ویکی واژه

(عا.)
کسی که مورد تمسخر عده‌ای قرار گرفته باشد.
خوراکی و تنقلی که به هنگام کشیدن تریاک و شیره خورند، مزه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم