منگوله

لغت نامه دهخدا

منگوله. [ م َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گل گونه ای که از کرک ابریشم و بیشتر گرد سازند و برسر ریشه های جامه دان و جز آن آویزند زینت را. منگله.چون کاکلی از ابریشم و جز آن که بر کلاه یا پایین جامه و اطراف پرده دوزند. ذؤابة. کلاله. ذبذبة. عثکولة. شرابه. جزجیزه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).... چیزی است که بر بند علم و انتهای بند پرده و بند تسبیح و نظایر آن نصب می کنند. ظاهراً منگوله را از روی پرچم ( انتهای دم سیاهرنگ و براق گاو تبتی که به چوب علم می آویخته اند )، ساخته اند. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ معین

(مَ لِ ) (اِ. ) آویز، آویزی که به شکل رشته و گلوله درست می کنند و به کلاه یا جامه یا هر چیز دیگر آویزان می کنند.

فرهنگ عمید

آویز نخی یا ابریشمی که به شکل رشته و گلوله درست می کنند و به کلاه یا جامه یا چیز دیگر آویزان می کنند.

فرهنگ فارسی

منگله: آویزنخی یاابریشمی که به شکل رشته وگلوله درست می کنندوبه کلاه یاجامه یاچیزدیگر آویزان میکنند
( اسم ) ۱ - رشته هایی از ریسمان نخی یا ابریشمی که بشکل رشته یا گلوله درست کنند و بکلاه اطراف لباس علم ( درفش ) بند پرده تسبیح و غیره آویزند .

دانشنامه عمومی

منگوله شیئی دکوری در دکوراسیون پارچه ای و لباس است و به صورت آویزی است که آن را به شکل رشته و گلوله درست می کنند. منگوله یکی از تزئینات معمول جهانی است و در فرهنگ ها و تمدن های مختلف یافت می شود.
امروزه در کلاه جشن فارغ التحصیلی تمام دانشگاه های جهان مورد استفاده قرار قرارمیگیرد.

ویکی واژه

آویز، آویزی که به شکل رشته و گلوله درست می‌کنند و به کلاه یا جامه یا هر چیز دیگر آویزان می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم