مملکت دار

لغت نامه دهخدا

مملکت دار. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] ( نف مرکب ) دارنده مملکت. اداره کننده و مدبر مملکت :
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.فرخی.

فرهنگ عمید

۱. کشوردار.
۲. پادشاهی که کشور خود را خوب اداره کند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهی که در اداره امور مملکت کوشاست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال اوراکل فال اوراکل فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق