متفرق گردانیدن

لغت نامه دهخدا

متفرق گردانیدن. [ م ُ ت َ ف َرْ رِ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) متفرق گرداندن. پراکنده کردن :... او را چون هباء در مهب صبا آواره و متفرق گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم