مبقی

لغت نامه دهخدا

مبقی. [ م ُ ] ( ع ص ) باقی دارنده چیزی. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از ناظم الاطباء ) : خلف شایسته باشد و محیی ذکر و مبقی نام. ( سندبادنامه ص 146 ).
مبقی. [ م ُ ب َق ْ قا ] ( ع ص ) نگاه داشته شده و بازمانده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

نگاه داشته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال جذب فال جذب استخاره کن استخاره کن فال درخت فال درخت