لوح دیوان

لغت نامه دهخدا

لوح دیوان. [ ل َ / لُوح ِ دی ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لوحچه که بر سر دیوان ها از طلا یا از رنگ سازند. ( آنندراج ) :
بس که دارد طبع ارباب سخن افسردگی
میدهد هر لوح دیوان یاد از لوح مزار.شفیع اثر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم