لحود. [ ل ُ ] ( ع ِ اِ ) نانی باشد شبیه قطائف مر اهل یمن را که با شیر خورند. ( منتهی الارب ). لحود. [ ل َ ] ( ع ص ) رکیّةٌ لحود؛ چاه مغاک دورتک. || مخالف توسط و اعتدال. ( منتهی الارب ). لحود. [ ل ُ ] ( ع اِ )ج ِ لَحد و لَحَد. ( منتهی الارب ). رجوع به لحد شود.