لغت نامه دهخدا
قاضی کندی. [ ی ِ ک ِ ] ( اِخ ) شریح بن حارث بن قیس بن جهم کندی ،مکنی به ابوامیه. رجوع به شریح بن حارث بن قیس شود.
قاضی کندی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان غنی بیگلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. در 28هزارگزی شمال خاور ماه نشان و 4هزارگزی راه عمومی واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است. 313 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آن زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
قاضی کندی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان. در 24هزارگزی شمال باختری ماه نشان واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است. 644 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و بن شن و انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
قاضی کندی. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. در 6هزارگزی شمال سراسکند و 4هزارگزی شوسه ٔسراسکند قره چمن واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است. 286 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).