یالغوز

لغت نامه دهخدا

یالغوز. ( ترکی ، ص ) یالقوز. رجوع به یالقوز شود.

فرهنگ عمید

۱. مرد تنها و مجرد.
۲. بی بندوبار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- آدم تنهاومجرد وبی زن وبچه : یکه و یالقوز و بی هیچ احساس مسئولیت عمر سی و پنجساله اش راطی کرده بود. ۲- بی قید بی بندوبار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم