پیش خرید

لغت نامه دهخدا

پیش خرید. [ خ َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش خریدن. خریداری کردن قبل از وقت. هر چیز که پیشکی خرند یعنی وجه آنرا از پیش دهند. بیع سلم. خریدی پیش از تغییر قیمت :
هرچه بینی همگی پیش خرید عدم است
در قفای همه تحصیل نکوحالی کن.واله هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

خریدن کالایی که هنوز حاضر و موجود نیست و خریدار پولی می دهد که بعد کالا را تحویل بگیرد.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خریداری کردن قبل از وقت پیش خریدن بیع سلم هر چه بینی همگی پیش خرید عدم است در قفای همه تحصیل نکو حالی کن . ( واله هروی )

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:سلف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم