یک ساعت

لغت نامه دهخدا

یک ساعت. [ ی َ / ی ِ ع َ ] ( ق مرکب ) یک ساعته. به درازی یک ساعت. به مدت یک ساعت. ( ناظم الاطباء ). زمان اندک :
تو یک ساعت چو افریدون به میدان باش تازان پس
به هر جانب که روی آری درفش کاویان بینی.سنائی.- صحبت یک ساعت ؛ گفتگوی در مدت یک ساعت. ( ناظم الاطباء ). گفتگوی نه بس دراز.
- یک ساعت پرداختن ؛ در مدت یک ساعت به انجام رسانیدن. ( ناظم الاطباء ).
|| زمان ناپایدار و فانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یک ساعته به درازی یک ساعت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال انگلیسی فال انگلیسی فال جذب فال جذب