کلول

لغت نامه دهخدا

کلول. [ ک ُ ] ( ع مص ) کندگردیدن بینایی و شمشیر و زبان و غیر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کند شدن بینایی و شمشیر. کل. کلال. کلالة. کلولة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کَل شود.
کلول. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَل . ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به کل شود.

فرهنگ عمید

۱. کند شدن.
۲. خسته شدن.
=خلر

فرهنگ فارسی

جمع کل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال امروز فال امروز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال اوراکل فال اوراکل