کروکر

لغت نامه دهخدا

کروکر. [ ک َ ک َ ] ( ص ، اِ ) کرکر. گرگر. گروگر. ( حاشیه برهان چ معین ). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله. ( برهان ) ( آنندراج ). از جمله نامهای اﷲ است جل جلاله. ( از حاشیه فرهنگ اسدی ) کرکر. نامی از نامهای باریتعالی است. ( صحاح الفرس ) :
تو پنداری که یزدان کروکر
جهانی نو برآورده ست دیگر.عنصری.گر این کار بدهد کروکر ترا
ز شاهی مرا نام و دیگر ترا.اسدی.علاء دولت مسعود کامر و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب.مسعودسعد.که در ایام جدجد ترا
کرد روزی کروکر داور.مسعودسعد.|| صانع و کارکن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گروگر، کرکر و گرگر شود.
کروکر.[ ک ِرْ رُ ک ِ ] ( اِ صوت ) صدای خندیدن. آواز خنده.

فرهنگ معین

(کَ کَ ) (اِ. ) نک گروگر.

فرهنگ عمید

= گروگر

ویکی واژه

نک گروگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای