محصنات

لغت نامه دهخدا

محصنات. [ م ُص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُحْصِنَة. رجوع به محصنة شود.
محصنات. [ م ُ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُحْصَنَة. زنان آزاد. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( ازمهذب الاسماء ) : والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم. ( قرآن 24/4 ). و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات... و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات... فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما علی المحصنات من العذاب... ( قرآن 25/4 ). و طعامکم حل لهم و المحصنات من المؤمنات و للمحصنات من الذین اوتوا الکتاب. ( قرآن 5/5 ). و الذین یرمون المحصنات... ( قرآن 4/24 ). رخسار مخدرات محصنات مکشوف انظار. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 451 ). رجوع به محصنة شود.

فرهنگ عمید

= محصنه

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع محصنه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُحْصَنَاتِ: زنان شوهر دار- زنان با عفت (اصلش ازاحصان به معنی منع است و قلعه را هم از این جهت حصن می گویند چون از ورود اغیار منع و جلوگیری می کند و زن شوهر دار هم از این جهت محصنة گفته می شود چون شوهرش او را از تعرض دیگران حفظ می کند.در مورد زنان در سه مورد به کا...
معنی مُحْسِنَاتِ: زنان نیکوکار(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
ریشه کلمه:
حصن (۱۸ بار)
«مُحْصَنَات» جمع «مُحصَنة» از مادّه «حصن» به معنای قلعه و دژ است، و به همین مناسبت به زنان شوهردار و همچنین زنان عفیف و پاکدامن که از آمیزش جنسی با دیگران خود را حفظ می کنند و یا در تحت حمایت و سرپرستی مردان قرار دارند «محصَنة» گفته می شود.
این واژه گاهی به زنان آزاد در مقابل کنیزان نیز گفته شده; زیرا آزادی آنها در حقیقت به منزله حریمی است که به دور آنها کشیده شده است و دیگری حق نفوذ در حریم آنان بدون اجازه آنها را ندارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش