یاقوت بار

لغت نامه دهخدا

یاقوت بار. ( نف مرکب ) که یاقوت از آن می بارد :
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار .نظامی. || اشک خونین بارنده. اشکبار :
یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را
از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی.دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت
که در دو دیده یاقوت بار برگردد .سعدی.

فرهنگ فارسی

که یاقوت می بارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم