لغت نامه دهخدا
بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مور خورد
گشت از این سان چون کلان شد مار خور لکلک بچه.سوزنی.رجوع به مارخوار( معنی اول ) شود. || ( اِ مرکب ) نوعی اُیَّل ( گاو کوهی ). نوعی از آهو. حیوانی شبیه به آهو. نوعی از اوعال ( جمع وعل بزکوهی ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده قبل ذیل معنی دوم شود.
مارخور. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جلالوند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 130 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).