واداشته

لغت نامه دهخدا

واداشته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) محبوس. زندانی. بازداشته. توقیف شده. || برانگیخته. وادار شده. و رجوع به واداشتن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بر انگیخته . ۲ - مجبور ملزم . ۳ - منع شده ممنوع . ۴ - محبوس باز داشته .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم