چلچراغ

لغت نامه دهخدا

چلچراغ. [ چ ِ چ ِ ] ( اِ مرکب ) نخلی باشد از چوب یا نقره که چراغهای بسیار در آن می افروزند. ( آنندراج ). نخلی چوبین و یا برنجین و یا نقرگین که چراغ بسیار در آن افروزند. ( ناظم الاطباء ). نوعی جار یا قندیل بزرگ که انواع بلورین یا سیمین و زرین درساختمانهای مجلل برای روشن کردن سالنها بکار برند. چراغ واره. چراغ بره. چراغواره. چراغدان :
بهار آمد آن کیمیاساز باغ
کز او بوته گل شود چلچراغ.طغرا( از آنندراج ).نیست یکشب که ز سوز دل صدپاره ما
چلچراغی به سر تربت ما روشن نیست.تأثیر ( از آنندراج ).|| در بعضی رسایل به معنی نوعی از آتش بازی دیده شده. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(چِ چِ ) (اِمر. ) نوعی قندیل بزرگ که شمع ها یا چراغ های بسیار در آن جا شود.

فرهنگ عمید

نوعی چراغ بلوری بزرگ با آویزها و چراغ های بسیار.

فرهنگ فارسی

نوعی چراغ بلوری که دارای چندین شاخه است
( اسم ) ۱ - نوعی جار یا قندیل بزرگ که شمعها یا چراغهای بسیار در آن باشد . ۲ - نوعی آتشبازی .
نخلی باشد از چوب یا نقره که چراغهای بسیار در آن می افروزند .

دانشنامه آزاد فارسی

هفته نامۀ فرهنگی، هنری، اجتماعی، سینمایی و طنز، چاپ تهران، به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی فریدون عموزادۀ خلیلی و به سردبیری بزرگمهر شرف الدین. نخستین شمارۀ آن در اوایل ۱۳۸۱ش منتشر شد. این نشریه با شعار «همراه با جوانان نسل سوم» منتشر شد. عموزاده چندین بار برای پاسخگویی به اتهاماتی مربوط به نشریه اش به دادگاه احضار و تبرئه و چندین بار نیز محکوم شد.

ویکی واژه

lampadario
نوعی قندیل بزرگ که شمع‌ها یا چراغ‌های بسیار در آن جا شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم