ناز شست

لغت نامه دهخدا

ناز شست. [ زِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش کشی است که نزدیکان پیشگاه شهریاری هنگامی می گذرانند که پادشاه به دست و تیر خود نشان یا شکاری را می زند بدانگونه که شایسته آفرین و ستایش باشد. ( از آنندراج ).
- ناز شست کسی ؛ در تداول ، آفرین ! زه ! احسنت ! حبذا!
- ناز شستم ؛ در تداول ، نوش جانم ! مزد دستم ! مفت جانم ! خوب کردم !
|| جایزه یا مشتلق یا انعامی که به کسی به پاداش هنرنمائی یا آوردن خبر خوش یا کردن کاری بجا می دهند.

فرهنگ معین

( نازشست (شصت ) ) (زِ شَ ) (اِمر. ) ۱ - انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه . ۲ - پیشکشی که نزدیکان شاه و امیر به وی تقدیم کنند هنگامی که وی هدف یا شکاری را با تیر زند یا درنده ای را به دست خود بکشد. ۳ - برخلاف حق چیزی را از کسی گرفتن ، باج سبیل .

فرهنگ فارسی

پیش کشی است که نزدیکان پیشگاه شهریاری هنگامی می گذرانند که پادشاه بدست و تیر خود نشان یا شکاری را می زند بدانگونه که شایسته آفرین و ستایش باشد .
پولی که درقدیم ماموردولت برای کاری که انجام داده، بودازکسی میگرفت، پولی که بسبب هنری گرفته شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم