چروکیده

لغت نامه دهخدا

چروکیده. [ چ ُ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) چروک شده. چروک خورده. چین خورده. ترنجیده. تاخورده و ناصاف شده. رجوع به چروکیدن و چروک خورده و چروک شده شود.

فرهنگ عمید

دارای چین و شکن، چروک خورده، پرچین و شکن شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چروک یافته پر چین و چروک شده .
چروک شده . جرک خورده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم