یپنلو

لغت نامه دهخدا

یپنلو. [ ی َ پ َ ] ( ترکی ،اِ ) مقامی که از هر شهر و ده اسباب و غله و غیره برای فروختن بدانجا آرند، به هندی آن را مندی و گنج گویند. ( لطائف از آنندراج ). موضعی که امتعه و اقمشه ازهر شهری بدانجا آرند. ( یادداشت مؤلف ) :
شد یپنلومرو را دارالرباح
وان دگر را از غمی دارالجناح
بحر جان افزای و بحر پرحرج
در میان هر دو بحر این لب مرج
چون یپنلو در میان شهرها
از نواحی آمد آنجا بهرها.مولوی.زان یپنلو هرکه بازرگان تر است
بر سر و بر قلبها دیده ور است.مولوی.|| متاع و کالا. ( جهانگیری ). متاع. ( رشیدی ) ( آنندراج ). || قافله. ( رشیدی ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). کاروان قافله. || سوداگری و تجارت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

محوطه یا میدانی که از هر طرف کالاهای مختلف می آورند و در آنجا برای فروش عرضه می کردند: چون یپنلو در میان شهرها / از نواحی آید آنجا بهر ما (مولوی: ۱۰۰۹ ).

فرهنگ فارسی

مقامی که از هر شهر و ده اسباب و غله و غیره برای فروختن بدانجا آرند بهندی آن را مندی و گنج گویند موضعی که امتعه و اقمشه از هر شهری بدانجا آرند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل