یدین

لغت نامه دهخدا

یدین. [ ی َ دَ ] ( ع اِ ) تثنیه ید. ( منتهی الارب ) ( یادداشت مؤلف ). دو دست :
ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین
گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین.( منسوب به عباس «یا ابوالعباس » مروزی ).به دندان گزید از تغابن یدین
بماندش در او دیده چون فرقدین.سعدی ( بوستان ).- اول ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. پیش از هر کار. پیش از همه. ( یادداشت مؤلف ): لقیته اول ذات یدین ؛ یعنی پیش از هرچیزی ملاقات کردم آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تثنیه ید دو دست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال راز فال راز فال عشق فال عشق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی