یاقوته

لغت نامه دهخدا

( یاقوتة ) یاقوتة.[ ت َ ] ( ع اِ ) یک دانه یاقوت. ( ناظم الاطباء ). یکی یاقوت. ( منتهی الارب ) : انه درة من درر الشرف لامن درر الصدف و یاقوتة من یواقیت الاحرار لامن یواقیت الاحجار. ( ابوبکر خوارزمی از الجماهر بیرونی ص 14 ).

فرهنگ فارسی

یک دانه یاقوت یکی یاقوت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی