یاریگری

لغت نامه دهخدا

یاریگری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) یاری. امداد. اعانت :
گر آید به یاریگری شهریار
وگر نی به تاراج رفت آن دیار.نظامی.- یاریگری کردن ؛ اصراخ. مساعفه. مسانده. ( منتهی الارب ). کمک کردن.

فرهنگ فارسی

یاری امداد

فرهنگستان زبان و ادب

{helpfulness} [روان شناسی] ← رفتار یاریگرانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم