گریبانگه

لغت نامه دهخدا

گریبانگه. [ گ ِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) مخفف گریبانگاه است. جای گریبان. گلو. گردن :
جاوید باد عمر تو و دشمنان تو
چنگ اجل گرفته گریبانگه امل.سوزنی.رجوع به گریبان شود.

فرهنگ عمید

جای گریبان، گلو، گردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال اوراکل فال اوراکل فال شمع فال شمع فال میلادی فال میلادی